۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

بابا می دونم چی می خوای

بابا می دونم چی می خوای 
من اسمم شهلاست و هنوز بیست سالم تموم نشده . یه خواهرم دارم که 14 سالشه و اسمشم شهنازه . فکرای بد نکنین . من و خواهرم لز بین نیستیم . بابام از بچگی عاشقم بود و خیلی لوسم می کرد . وقتی که خواهرمم دنیا اومد بازم منو بیشتر دوست داشت . نمی دونم واسه چی . شایدم به خاطر این که دوست داشت یه پسر باشه .. هرچند بعدا به اونم توجه می کرد . منم بیشتروقتا کنارش می خوابیدم و خوابم که می برد منو می بردند سر جام . هنوز یادمه تا وقتی که برم دبستان بابا جوجومومی خورد و منم خیلی خوشم میومد . مدرسه راهنمایی که رفتمبه سینه هام دیگه کاری نداشت بلکه بغلم می کرد و به پشتم دست می کشید . تا این که یه بعد از ظهری که اون وقت 14 سالم بود و مامان شهین و شهناز رفته بودن مهمونی من میرم کنارش و دلم میخواد کنارش دراز بکشم . هنوز اون تمایل بچگی تو سرم بود . بابا مرد خوش تیپی بود که میون زنا طرفدار زیادی داشت . دراز کشیدم و دمر افتادم رو تخت . پدر فهمید که باید منو ماساژم بده یا به کمرم دست بکشه . با این حرکات اون خوابم می گرفت . وقتی هم که خوابم می برد اون ولم می کرد . پاهام تا اول شورت لخت بود و فقط یه تاپ تنم بود . اونم بدون سوتین . بابابا این حرفا رو نداشتم . ولی اون روز نه من خوابم می برد و نه اون دست از ماساژم می کشید . حس کردم با دست مالیهای اون یه جور دیگه شدم . و هر لحظه نسبت به لحظه قبل سنگینی بیشتری رو زیر شکم و اطراف کمرم حس می کردم . کوسم خیس شده بود . حس کردم بابا شاهین هم در یه وضعیت غیر عادی به سر می بره . دستشو از زیر شورت گذاشته بود رو کونم و بد جوری چنگشون می گرفت و بعدش رفت رو سینه هام و اونا رو هم باهاشون بازی می کرد .من روکردم و تو چشای بابا خیره شدم . بابا پاش شلوارک بود ولی کیرش درحال بیرون زدن بود . اون بهم یه نظر خاصی داشت . هم می ترسیدم و هم هیجان زده بودم . تاپ منو در آورده بود و با یه شورت روبروش قرار داشتم . دوباره به سینه هام نگاه کرد . می دونست که با دست زدن به اونا حشری میشم . توچشای هم نگاه کردیم -جوجوی دختر کوچولوم چقدر بزرگ شده . میدی بابایی بخوره ؟/؟ سرخ شده و خندیدم و سرمو به پهلو بر گردوندم . -ناز دختر با حیای خودمو می خورم . جوجوشو می خورم .خنده ام گرفته بود . مثل اون وقتا که کوچولو بودم نازم می داد . رو سینه ام خم شد و هر کدوم از جوجوهامو به نوبت گذاشت تو دهنش و دستمو گذاشتم رو سرش و اونو به سینه ام چسبوندم . بابا رو نازش می کردم و چشامو بسته بودم . چقدر هوس داشتم . اون لحظه از این که بابا بخواد کارای دیگه ای هم باهام بکنه خیالم نبود . لذت هم می بردم . ولی جلوتر نرفت . شاید ازمن می ترسید . فقط صورت منو میون دو تا دستاش گرفت و گفت یادت هست کوچیک بودم یه کار دیگه هم می کردم ؟/؟ سرمو تکون داده و دستامو دور گردنش حلقه زدم .. -بابا اون که وقت شب به خیر گفتن بود . لبامو بوسید و منم واسه این که این بوسه طولانی تر شه خودمو بیشتر بهش چسبوندم . دوتا لبامو با هم و لب و بالا و پایینو جداگونه میک می زد . یه بی حسی خاصی در من به وجود اومده بود . نفس نفس می زدم . آمپر هیجانم رفته بود بالا . دراون سنی که هنوز سکسی نداشتم این حرکت پدر منو به مرز جنون رسونده بود . می خواستم داد بزنم بابا کمکم کن . به دادم برس ولی روم نمی شد . بدنم سست شده سرم یه گوشه ای افتاده بود . بابا وقتی لباشو از رو لبام ور داشت شروع کرد زیر گلومو بوسیدن و از اونجا دوباره نوک سینه هامو گذاشت تو دهنش و بعد به نافم رسید . انگار اون نقشه داشت و نمی خواست که من به این زودی از چنگش در برم و خودمم دوست داشتم که یه جورایی کمک حالش در این نقشه باشم . به وسط بدن و شورتم کاری نداشت فقط از رون پا تا مچ پامو به نوبت راست و چپ غرق بوسه کرده بود . تحمل نداشتم . دلم می خواست لختم کنه و یه چیزی رو کوسم بماله . بیش از اندازه حشری شده بودم . نمی دونم چه عاملی سبب شد که دستم خیلی آروم بره طرف شلوارک پدر . اون متوجه شد که من دارم چیکار می کنم -شهلا داری چیکار می کنی . با زار و ترس و التماس نگاش کرده گفتم میشه ببینم ؟/؟ -عزیزم تو که داری پایین می کشیش میل خودته .. وقتی شورتشو کشیدم پایین و اون کیر کلفت از شلوارکش زد بیرون یه نگاهی از حسرت بهش انداختم که نمی دونستم چی بگم . دستمو گذاشتم دور کیرش . دوست داشتم که اون بهم حال بده . یه جوری اونو بکشه رو کوسم . دوتایی مون همو نگاه می کردیم . فکر کنم اونم به همون چیزی که من فکر می کردم فکر می کرد . شلوارک بابا رو تا زانو پایین کشیدم . هردومون خیلی آروم ناله می کردیم . بابا می خواست سرشو اون طرف کنه که من نذاشتم . دستاشو گرفته گذاشتم رو شورتم . ازش خواستم که خودش لختم کنه . یعنی شورتمو بکشه پایین . دستاش یه ارتعاش خاصی پیدا کرده بود . -نه شهلا نه بر شیطون لعنت . منم گفتم بر شیطون لعنت بابا و کیرشو گذاشتم دهنم -آخخخخخخ نکن شهلا نکن خوب نیست . داشت همینا رو می گفت ولی دستاش رو شورتمم کار می کرد و اونم شورتمو تا زانو کشید پایین . کیرشو سفت کرده بودم . مویرگهاش داشتن می زدن بیرون . رگهای سرخ و خونی کیرش رو می شد شمرد .. اون کف دستشو گذاشته بود رو کوسم .. لال شده بودم . منتظر بودم یه جورایی به دادم برسه . یه خورده رو کوسم دست کشید و منو یه دور برگردوند و منم به طرفش قمبل کرده و اونم کونمو از دو طرف بازشون کرد و زبونشو گذاشت روکوس و سوراخ کونم و با دوتا سوراخ ور می رفت . -بابا من کیرتو می خوام . دستمو به کیرش می مالیدم تا بیشتر تحریکش کنم -دخترم عزیزم نکن .. نکن باباتو بیشتر آتیشش نزن .-دوست دارم بزنم . یه عمره داری همه جامو می خوری بابا جونم حالا ازم خجالت می کشی ؟/؟ من که می دونم تو خیلی چیزا دلت می خواد . -نه تو جیگر گوشه امی . از همون پشت کونمو مالیدم به کیرش و گفتم گوشه جیگرت هم هستم . اون رفت از رو میز توالت مامان یه قوطی کرم بر داشت با اون سوراخ کونمو مالید . من داشتم تو هوس کوس دادن می سوختم . دوست داشتم حداقل کوسمو بخوره ولی اون کرد تو کونم . -نهههههه باااااابااااااااا دارم می ترکم کوووونننننم جررررررخورد بابا بااااباااا کییییییررررررتو بکششششش بیرون دارم دیوونه می شم . سرمو از درد می زدم به تشک به بالش چنگ مینداختم ولی بابا کیرشو تا پنج شش سانتی فرو کرد تو کونم . -بابا خیلی بد جنسی شهلای خودتو دوست نداری ؟/؟ -عزیزم دوستت دارم . باشه الان کیرمو تکون نمیدم میذارم همین جا بمونه تا خودت بگی . دستشو از زیر به کوسم می مالید و از اونجایی که خوشم میومد دوست داشتم یه خورده کیرشو هم حرکت بده و اون این کارو واسم انجام می داد . -شهلا چه کون نازی داری . دخترم اون سوراخ تنگتو بخورم . -بابا کوسمو چیکار کنم . -حرفای بالاتر از خطر نزن که اون وقت شوهر دادنت کار حضرت فیله .. سگر مه هام رفت تو هم وقتی هم که بابا محکم به کمرم چسبید و با چند تا ضربه شدید و درد آور آبشو تو کونم خالی کرد . خودش کیف کرد و من تو حالت خماری موندم . رفتم روش نشستم و هرچی خواستم کوسمو به کیرش بمالم نذاشت .. -شهلا کونتو گاییدم خوبه دیگه . دیگه همین قدر حال کردی بسه . کارای خطرناک ازم نخواه .. دیگه از این به بعد هر وقت شهناز می خوابید پنهونی می رفتم پشت در بابا اینا و فالگوش وای می ایستادم . از شنیدن صدای اونا به هنگام سکس لذت می بردم . یه بعد از ظهر که حواسشون نبود و در اتاقشون نیمه باز و شهناز هم خواب .. من خیار به دست با کوسم بازی می کردم و دلم می خواست که کیر بابا جای اون خیار باشه . یهو به هیجان اومدم و خیارو که نرم نرم تو همون ابتدای کوسم فرو می کردم و درش می آوردم یهودیدم که تا اونجایی فرستادمش بره که نباید می فرستادمش . دیگه از همه چی افتاده بودم . از ترس و ناراحتی سرم داشت گیج می رفت . به زور خودمو رسوندم اتاقم . خیارو بیرون کشیده و خونمو با یه پارچه پاک کردم . دیدم شهناز داره میاد اتاق من فوری انداختمش زیر تخت . از ناراحتی روحی ودرد و سوزش دراز کشیدم . دیگه همه چی خراب شده بود . من دختر نبودم و نمی تونستم اینو به کسی بگم . چند روز گذشت . حال و حوصله کسی رو نداشتم . بالاخره خودمو قانع کردم که فعلا با این وضع کنار بیام آینده یه کوفتی میشه دیگه تا این که یه روز دیگه من و بابا تو خونه تنها موندیم . این بار یه شب بود . یه شب معتدل بهاری .. یه شب جمعه ای که مامان و شهناز هوس کردند شبو برن کرج خونه خاله جون اینا و من و بابا هرکدوم یه بهونه ای آوردیم تا با هم باشیم . دیگه حس همو درک می کردیم و می دونستیم چی از هم می خواهیم . یه دامن کوتاه چاک دار قد کون که زیرشم شورتی نپوشیده بودم پام کردم و سینه هامو زیر یه سوتین نازکی قرار دادم که انگاری اصلا سوتینی نبسته بودم . باباهم واسه این که دل منو ببره یه شورتی پاش کرد که از جلو فقط اون قسمت کیرشو پوشش داده بود که همونم به دیدن دامن لختی و کون مدل پاره پاره شده ام می خواست شورتو پاره کنه و بزنه بیاد بیرون . اونو دیوونه خودم کرده بودم . هر جا می رفتم دنبالم راه می افتاد -بابا صبر کن غذارو بخوریم چقدر حریصی . -شهلا من عصرونه خوردم تو هم که نشستی باهام نون و پنیر خوردی .. بیا یه خورده از کیک خوشمزه تو رو بخورم . کمرو چسبید . با این که از دوبرابر من هم بیشتر سن داشت ولی زورش زیاد بود و مرد بود دیگه یه دستی منو انداخت رو تخت و چاک دامن منو بالا داد . منم بیش از اونی که فکر می کردم هوس داشتم و راستش دیگه خودمم نمی تونستم صبر کنم . خیلی دلم می خواست بابا کیرشو فرو کنه تو کوسم ولی چه جوری بهش می گفتم که من یک دختر نیستم و می تونه منو بگاد . سختم بود . هرچه بود اون بابام بود و احترامش واجب . -جوووووون شهلا .. کوووووووون .. تو این زیر شورت پات نکردی ؟/؟نمی دونی این نقطه ضعف باباته ؟/؟ شروع کرد به گاز زدن کون من و با دندوناش یه حالی به این کونم می داد که تا مغز کوسمم سرایت می کرد . دلم می خواست زبونشو بکشه رو کوسم ولی اون با زبونش سوراخ کونمو لیس می زد . کوسم هوس کیرشو داشت ولی اون حالیش نبود -بابا اجازه بده من بیام روت -شهلا کونت پاره میشه .. یه نگاهی بهش انداحته و با دلهره رفتم طرفش . تصمیممو گرفته بودم . کوسمو میذارم سر کیرش . هرکوفتی که میشه بشه . مرگ یک بار شیون یک بار بالاخره که می فهمه . باترس و لرز دامنمو در آورده و شورت بابا رو هم خودم از پاش در آوردم . کیرشو گذاشتم تو دهنم و درجا تیزش کردم . دوست داشت بیشتر واسش ساک بزنم ولی دلهره امونش نمی داد . رفتم رو کیرش . -شهلا حواست هست ؟/؟ مواظب باش . درسته که من خوشم میاد و اومده از این که کیرم به کوست چسبیده ولی اگه غل بخوره بره داخل چی .. دیگه نذاشتم به حرفش امون بده یه فشاری به کوسم آورده و اونو گذاشتم سر کیر بابا . کیر بابا با یه حالت کیپی و چسبندگی خاصی که خیلی بهم می چسبید رفت تو کوسم و طوری هم با مهارت و سرعت این کارو انجام دادم که همون اول تا اونجایی که جا داشت کیر رفت توکوسم . هم لذت می بردم و هم صورتم سرخ شده بود . تازه داشتم کیف می کردم و یواش یواش حس می کردم که بابا از باغ خارج شده و دیگه به فکر این چیزا نیست که یهو منو به طرف جلو هلم داد . -شهلا چیکار کردی . به نظرم اومد نصف بیشتر کیرم رفت تو کوست .. نهههههه این امکان نداره . منو به طرف خودش بر گردوند . منتظر بود ببینه از کوسم خون می چکه یانه -بابا من دختر نیستم . یک ثانیه نشد که سیلی محکم بابا رو زیر گوشم حس کردم . نذاشت مزه اولین کیری که رفته بود تو کوسم زیر کوس بمونه .. برق منو گرفته بود . با این که می دونستم این سیلی خوردن در اثر حماقت حق منه ولی با این حال اشک از چشام جاری شد و شروع کردم به های های گریستن -دختره هرزه .. ولگرد خیابونی .. کثافت .. هرچی از دهنش در میومد بهم گفت -بابا حق داری هرچی که دوست داری بهم بگی .. خودت هرکاری دلت میخواد می کنی ولی من کاری نکرده باید این جوری تهمت بشنوم ؟/؟ -کار کی بوده حیوون عوضی ؟/؟ -بابا هر حرف زشتی رو وجود داره یاد داشت کن یه دفعه بهم بگو .. بگو من دیگه دخترت نیستم میذارم از این خونه میرم .. -ولت کنم بری لاشی تر بشی ؟/؟ -بس کن بابا من دیگه تحمل این حرفا تو ندارم .. رفتم زیر تخت خیار و پارچه سفید خونی رو آورده نشونش دادم و گفتم من هرچی هستم مقصرش تو هستی . تو اگه دفعه قبل کوسمو میک می زدی و یه خورده از این ناحیه باهام ور می رفتی و حشری ولم نمی کردی دیگه من مجبور نمی شدم این جوری سرخودم بلا بیارم . نمی دونم اصلا نفهمیدم دارم چیکار می کنم . ببین بابا خیارش داره می پوسه . میخوای حرفمو باورکنی میخوای نکن . من دیگه از این خونه میرم . دیگه بابا ندارم . پدری که به دخترش بگه هرزه نمی تونم بابا صداش کنم .. رفتم لباسمو بپوشم و برم . راستش نمی دونستم چیکار کنم . گریه امونم نمی داد . ولی پدر نذاشت که برم .. دستشو دورکمرم حلقه زد و منو ازجام بلند کرد تو بغاش دست و پا می زدم ولی اون کیرشو به کونم چسبونده بود و این بار می خواست اونو فرو کنه تو کوسم -ولم کن بذار برم . تو چطور می تونی آدمای هرزه رو بکنی . نمی خوام تو رو آلوده کنم .. -شهلا منو ببخش . من یکه خورده بودم . حس کردم که باباتو فریب دادی . حس کردم خودت می خواستی این طور شه . دلم نمیخواست دخترم قبل از ازدواجش زن شه . -بابا مگه این همه آدم ازدواج می کنن موقع عروسی دخترن ؟/؟ تازه الان با یه جراحی ساده میشه مثل اول شد ولی امکان نداره من خودمو در اختیارت بذارم . منو رو هوا داشت همین جوری منو می بوسید و عذر خواهی می کرد -شهلا هنوزم مثل بچگی هات ناز نازو و اهل قهری خودتو واسه بابات لوس می کنی -بابا این دفعه رو خیلی جدی هستم . اگه کوچیک بودم واست ناز می کردم و باهات قهر می کردم تو منو نه قبلش و نه بعدش نمی زدی ولی تو حالا گذاشتی زیر گوشم . -چند بار بهت بگم بهم حق بده حق بده . چاره ای نداشتم جز این که اونو ببخشم . چون نصف کیرش رفته بود تو کوسم وتازه خودمم هوس داشتم . با این حال ناز می کردم و براش شرط گذاشته بودم . بابا اگه تا صبح دوبار منو به ارگاسم نرسونی من دیگه اسمتو نمیارم . -من سعیمو می کنم ولی نمیشه به حداقل همون یه بار قانع باشی ؟/؟ قول میدم تلاشمو بکنم . -چی بگم هرچی باشه بابامی . دل نداشت کیرشو از تو کوسم بیرون بکشه و منو بذاره رو تخت به همون حالت کیر تو کوس منو برد انداخت رو تخت . طوری کنترلشو از دست داده بود که نزدیک بود پاهامو از وسط جرشون بده . -بابا نه به اون نمی خوام گفتنت و نه به این آتیش تندت . طوری کیرشو می زد به ته کوسم و خودشو به طرف عقب و بالا می کشید که عین آدمای چهل سال کوس نکرده به نظر می رسید -بابا باااابااااااا پدر جونی این قدر حرص نزن . من که فرار نکردم . همین جام زیر کیر تو زیر پر و بال تو . وای چه حالی داره کوس دادن -شهلا گستاخ نشو پیش بابات از این حرفا نزن . کور خوندی فکر کردی که حالا راه کوست بازه راه بیفتی به هرکی از راه رسید بدی . من خودم تامینت می کنم حتی شده از حق مادرت هم بزنم . -اوخ شاهین جون چقدر کیف داره .. خیلی -واسه همین بود که با خیار خودتو جر دادی ؟/؟ حیف که دلم نمیومد من با خیار خودم جرت بدم ولی حالا که خودتو از خط خارج کردی مزه میده که یه حال مشتی باهم بکنیم . پدرم طوری منو می کرد که از دلم در آورد . قمبل کرده بودم و از پشت لاپامو باز کرد و زبونشو رو کوسم کشید .. -اوی اوی اوی اوی اوی .. بابا .بابا .. نههه .. یه چرخش کون حسابی از هوس راه انداخته و طوری کوسمو به سر و صورت بابا می مالیدم که یه شستشوی دبش رو صورتش انجام شده بود . خوشم میومد از تماس کوسم با سبیل و ته ریش صورتش . کمرمو دوباره گرفت تو دستاش . کون قمبل شده امو به سر کیرش چسبوند . با چند حرکت کیرشو از همون پشت رو کوسم میزون کرد و اونو فرو کرد اون داخل . خیالش که از این بابت جمع شد دو تا دستاشو گذاشت رو سینه های حساس و داغ من . دختری که فقط یه بار اونم توسط باباش گاییده شد دختری که برای اولین بار داشت کوس می داد اونم به باباش معلومه که چه هیجانی می تونست داشته باشه . طوری به هوس اومده بودم که به جای تشک و بالش و ملافه به میله های تخت چنگ انداخته و گازشون می گرفتم .. بابا سرعت کردن منو زیاد تر کرده بود . فهمیده بود که تن پر تمنای من در چه وضعیتیه . یه لحظه حس کردم که دارم بهترین و شیرین ترین لحظه عمرمو سپری می کنم . لحظه باشکوه عشق و هوس . همین جوری که دندونام رو میله ها بود تو دهنی جیغ کشیده دستم افتاد پایین . کیرشو از تو کوسم کشید بیرون . -شهلا مثل این که ارضا شدی . کف دستشو گذاشت رو کوسم و خیسی رو آورد به طرف بالا کیرشو به سوراخ کونم فشار داد .- صفای کونتو .. وفای کوستو عشق است . -بابا یواشتر این تازه دومین باریه که داری می کنی توش . تاره این دفعه با خیسی کوس من نرمش کردی . -طبیعیه دخترم . -یه تکونی به کونم داده و خواستم اذیتش کنم . -بهت اجازه ندم کونمو بکنی تا متوجه باشی که چه جوری با دخترت حرف بزنی و در موردش قضاوت کنی . من همون دختر پاک و نجیب تو و تربیت شده تو هستم . راجع به من این جور قضاوت می کنی ؟/؟ -عزیزم چند بار ازت عذر بخوام . نوکرتم عبدتم . عبیدتم .. همه جوره کمکت می کنم . -بابا بار آخرت باشه این جوری حالمو می گیری وگرنه نه از کون خبری هست و نه از کوس -دختر تو دیگه کی هستی یه چیزی هم دستی بده شدیم . -چی خیال کردی . یه تیر یعنی همون یه کیر داری میخوای بزنی به دو تا هدف فکر کردی به همین سادگیهاست ؟/؟ دیگه بیشتر از این حالشو نگرفتم لاپامو از پشت باز کرده و کرد تو کونم . -جاااااااان کون تنگ دخترمو عشق است . قربون جیگرم فداش بشم . بابا منو مث یه دختر بچه داشت نازمی داد تا این که آب داغ کیرشو با چند تا پرش و ضربه ناگهانی ریخت تو کونم . تنش واسه چند دقیقه ای می لرزید-بابا چته کم آوردی ؟/؟ -نه زیاد آوردم . اگه بدونی چقدر بهم مزده داد . این که کون نیست بد مصب آبکشه . هرچی رو که آدم داره خالی می کنه . -کاش یه طوری می شد و می ریختی تو کوسم نمی دونی چقدر آب کیرتو می طلبه . آب مرادشو می خواد . این که کاری نداره شهلا جون خودم نوکرتم غلومتم دخترم یادم بنداز خودم فردا برم داروخونه چند بسته قرص ضد بارداری واست ردیف کنم که از پریود بعدی بندازی بالا . -به سلامتی بابای خوب .. -وبه سلامتی دختر خوب تر.. پایان .. نویسنده .. ایرانی ......

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر