خواهران مشکل گشا ( بخش اول )
من اسمم حمیدو 25 سالمه و وزنم پنجاه کیلو به تازگی با یه دختری ازدواج کردم که دو سال ازم کوچیکتره و بیست کیلو چاقتر . به اسم میترا . میترا کون بر جسته ای داشته و خیلی هم حشریه . منم خب هوسم زیادبود و دوست داشتم تا اونجایی که می تونم به زنم حال بدم . سینه هاش درشت و هیکلش توپ توپ بود . یه علتی که خیلی تپل تر نشون می داد این بود که قدش کوتاه یا کوتاه تر از من بود . دوست داشت سکس ما بیشتر طول بکشه زود انزالی من و این که کیرم پس از یه بار خالی کردن تو کوسش شل می شد سبب می شد که باید مدتی رو صبر می کردم تا کیرم دوباره شق شه . بیشتر وقتا که آبمو خالی می کردم اون هنوز ارگاسم نشده بود . حتی کیر فرو رفته تو کوسشو میذاشت تو دهنش تا دوباره اونو شق کنه .. بعضی وقتا هم خودم کیرمو می شستم . با این که ساک می زد و کیرم سفت می شد ولی تا میومدم بکنم تو کوسش دوباره شل می شد و اگرم به زور می کردم داخل کوسش بهش حال نمی داد . یا باید کوسشو میک می زدم تا حال کنه یا خسته و بیخیال می شد . بهش می گفتم رو تخت دراز بکشه و کونشو به طرفم قمبل کنه . اون وقت یه هیجانات قلابی و یه فانتزیهایی واسه خودم درست می کردم که هوسم زیاد شه و موفق بشم کیرمو شق کنم و اکثرا این جوری موفق هم می شدم . تو تصورات خودم فکر می کردم که الان یه کیر غریبه رفته تو کوس زنم و داره اونو میگاد و بهش حال میده . میترا میگه جووووون کیر کلفت همونی که من آرزو شو داشتم . همونی که من می خواستم و تشنه اش بودم .. زودباش . محکم تر فرو کن تو کوسم . بکن . کوسمو بکن تا ته کیرتو بفرست . به کونم بچسبون . تا حمید شوهرم نیومده سر حالم کن .. با این فکرا خودمو به هیجان می آوردم و یه جورایی هوسمو با نوعی خود آزاری لذت بخش زیاد می کردم . ولی همه اینا الکی خوش بود و تاثیر زیادی نداشت . تا این که مینا خواهر زنم که هم وزن من و دوسال کوچیکتر از میترا بود با یه مرد همسن من به نام سعید که 40 کیلو از خودش چاق تر بود از دواج می کنه . یه بنده خدایی می گفت که که آدمای چاق اکثرا کیرشون کوچیکتره . ولی هر چه بود کیر این با جناق ما خیلی کلفت بود چون مینا تا می تونست پیش خواهرش میترا درددل می کرد . یه شب که خونه بودیم تلفن زنگ خورد . مینا بود . دوتا خواهر که به هم می رسیدند پر چونگیشون گل می کرد . سیم تلفن داغ می کرد . اهمیتی نمی دادم . ولی بی آن که بخوام فضولی کنم به گوشم خورد که دارن در مورد مسائل سکسی صحبت می کنن . متوجه حرفای زنم بودم . ولی نمی دونستم خواهر زنم دقیقا چی داره میگه . رفتم از یه اتاق دیگه گوشی تلفنو بر داشته تا صداشونو بشنوم . البته یا متوجه می شدند یا نه تا موقعی که صداشون در نمیومد می خواستم به حرفاشون گوش بدم . مینا از این شکایت داشت که از دست کیر کلفت شوهرش امون نداره و خسته شده تا میاد سکس بهش مزه بده درد امونش نمیده و شوهرحشریش هم امونش نمیده و سیر مونی نداره . میترا هم بهش می گفت خواهر ناشکری نکن . خوش به حالت خواهر . کاش من جای تو بودم . آرزو داشتم که شوهرم مثل شوهر تو بود . جون می داشت و تا دلم می خواست منو می گایید . -عجب حرفی می زنی میترا . اگه دوست داری جامونو عوض کنیم -دیوونه تو هم شوخیت گرفته ها -شوخی کجا بود خواهری که این حرفا رو نداره . تازه سعید هم فکر کنم ازت خیلی خوشش بیاد . همش میگه خوش به حال حمید که یه زن آبدار و خوش گوشت نصیبش شده . کاش تو هیکل خواهرتو داشتی . .تا آخر عمرمون که نمی تونیم این جوری عذاب بکشیم و هیچکدوم از زندگی لذت نبریم .. -مینا دیوونه بهت گفتم این قدر داستانهای سکسی نخون آخرش رو مخت اثر میذاره .. یه مشت از این حرفا زدند و منو هم تو فکر فرو بردند . اعصاب منم داشت خط خطی می شد . وای شوخی شوخی و این تصورات الکی من یه روزی باید جدی بشه ؟/؟ نه .. ولی در عوض مینا هم خیلی خوشگل و نازه . یه اندام دخترونه و ترکه ای خیلی با حالی داره . چه با حال می تونیم با هم حال کنیم . یه شب که خونه مینا اینا دعوت بودیم میترا در لباس پوشیدن سنگ تموم گذاشته بود . یه دامن کیپ سکسی که تا روی زانوش هم نمی رسید پاش کرده بود با یه بلوزی که داشت تو تنش می ترکید . بازوهای تپلش که لخت بود . صورت درشت و خوشگلش هم حسابی میکاپ شده بود . در عوض مینا خیلی معمولی تر خودشو آراسته بود . سعید چشم از خواهر زنش بر نمی داشت . اون دو تا برش کون زنمو که خیلی واضح از روی دامن مشخص بود با نگاهش خورده بود . وقتی میترا رو با اون وضعیت دیدم و این تصور در من ایجاد شد که باجناقم سعید داره اونو میگاد کیرم شق شد . نگاه مینا به داخل شلوارم بود . اون تلفنی تمایل خودشو به نوعی به من اعلام کرده بود از طرفی می گفت که سعید هم به میترا تمایل داره .. منم که یه جورایی داشتم هیجان زده می شدم . خیره تو چشای خواهر زنم نگاه کرده و به شکاف بین دو سینه اش که از بلوز ش مشخص بود خیره شدم . یه لبخندی بهم زد و رفت طرف اتاق خواب . منم دنبالش به راه افتادم . -ببخشید آقا حمید کاری داشتید .-شنیدم این باجناق ما خیلی شما رو اذیت می کنه . -شما هم خواهرمو خیلی اذیتش می کنین -باجناقم سخت آزار میده -خواهرمنم سخت دوست داره . ولی نرم آزاری شما حالشو می گیره .. با توجه به این که می دونستم از نظر فکری اون آمادگی رو داره و اینو از صحبتهاش با میترا فهمیده بودم رفتم طرفش و بغلش کردم .. -چیکار می کنی زشته آقا حمید -آقاشو بنداز بگو حمید ! مینا خوشگله !.. اونومحکم به بغلم فشردم . دامنش یه خورده بلند تر از دامن میترا بود . از این که زورم بهش می رسه حال می کردم . یه خورده ناز کرد و دست و پایی زد نمی دونم واسه کی بود که تماس گرفت فقط همینو شنیدم که می گفت شماره 4 و گوشی رو قطع کرد .. اونو بغلش کردم و ازش لب گرفتم . می خواستم بر گردم برم که گفت کجا ؟/؟ حمید جون اصلا از کارای نیمه کاره خوشم نمیاد --الان سعید میاد -ببینم تو که زنشو میخوای اون زنتو نخواد ؟/؟ اون از من و تو بیشتر دنباله اینه که با یه همردیفش حال کنه . بیا نترس . نترس عزیزم .. -مینا ! میترا رو چیکار کنم . اون شاید راضی نباشه -بازم نترس تا مینا رو داری غم نخور . مینا هیکل نداره ولی دنیایی از شیطنت تو وجودش نهفته -اصلا بهت نمیاد خیلی مظلوم نشون میدی . -بیا حمید بریم رو تخت . از همون روزی که با خواهرم ازدواج کردی دوست داشتم خودمو در اختیارت بذارم . تو مثل خواجه ها با هام رفتار می کردی . نمی فهمم چه طور شد که یهو تغییر کردی -شاید نمی دونستم که تو یه جورایی ازمن خوشت میاد -حالا واسه خودت کلاس نذار . بیفت روم منو ببوس هر کاری دوست داری انجام بده -شاید اونا سر برسن .-اتفاقا منم میخوام که سر برسن . مشکل باید حل شه . دو تا خواهر و دو باجناق . چهار تا مشکل دارن و نشه مشکلشونو حل کنن ؟/؟ آخه واسه چی . همه مون درد های مشترک داریم . از قدیم گفتن گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز ....البته این هم جنسی که در این تمثیل اومده به معنای هم طرازه .. -میگی من و تو همجنسیم -خب به نوعی آره -چطوره من و باجناق زنامونو عوض کنیم . طلاق بگیریم . -طلاق لازم نیست . یه جابه جایی موقت یا چند وقت در میونی و یا سکس ضربدری مثل حالا لازمه .. بیفت روم بیفت روم دارن میان . دارن میان . افتادم رو مینای شیطونی که رو تخت ولو شده بود . هنوز من به اون صورت حرکتی نکرده سرشو به این طرف و اون طرف حرکت میداد . زیر چشمی یه نگاهی هم به در ورودی اتاق خواب داشتم و در همین لحظه دست سعید و دیدم که دور کمر میترا حلقه شده و اون هنوز یه خورده دو دله که چیکار کنه -بیا ببین اینم شوهرت که بهش می نازیدی و یه خورده دلت رضا نمی داد که باهام راه بیای . حالا راضی شدی ؟/؟ -حمید ! باورم نمیشه .. سرمو اصلا طرفش نگرفتم . هم خجالت می کشیدم و هم یه خورده هنوز اون حالت غیرتی بودن در من وجود داشت ولی به طرف صداتکون نمی خوردم فقط زیر چشمی یه نگاهی به زنم داشتم که ببینم عکس العملش چیه . دست سعید از زیر دامن میترا رفت داخل و چنگ زد کون زنمو تو دستاش گرفت -آخخخخخ سعید .. -میترا حرف نباشه . شوهرتو ببین چه طور داره با زنم حال می کنه . زنمو ببین که خواهرته . میگی من چیکار کنم . ببینم تو با اون کیر می تونی حال کنی ؟/؟ شلوارشو کشید پایین و وقتی کیرکلفتشو روبروی صورت میترا گرفت چشم میترا داشت می زد بیرون . کلفتی اون و درازیش خیلی مشتی تر از کیر من بود . -خیلی نامردی بی غیرت . حمید خودت خواستی که من خودمو بندازم تو بغل یکی دیگه . مینا : حالا این قدر ناز نکن خواهر . این کیر مخصوص هیکل توست میترا . وقتی که بخوری دیگه از این ناز و اداها در نمیاری . سعید میترا رو بغل کرد و با این که فقط بیست کیلو ازش سنگین تر بود ولی اونو رو سرش بلند کرد مینا : برو کنار, حمید . زلزله داره میاد . زودباش .. من و مینا رفتیم اون گوشه تخت و میترا و سعید این طرف . زنامونو با هم عوض کرده بودیم . مات شده بودیم . من و مینا فقط داشتیم اونا رو تماشا می کردیم . سعید با عجله یکی یکی لباساشودر آورد و خودشو لخت کرد و با یه حرص وولع خاصی افتاد به جون زنم . لباسای میترا رو به خشونت از تنش در می آورد . من بیشتر از صحنه زیر کیر بودن زنم داشتم حشری می شدم تا از این خواهر زنی که کنار من بود . اون که دید اوضاع این جوریه شروع کرد به لخت کردن من و منم دستمو بردم طرف لباساش ولی حواسم به اون طرف بود . سعید رونای پای گوشتی زنمو به دو طرف باز کرد دست پت و پهنشو گذاشت رو چاک کوسش و یه فشاری بهش آورد و بهم نشون داد و گفت ببین ببین این کوس زنته . هوسشو ببین از عشق این کیر کلفته . تو حالا برو سر وقت زن ناز نازوی ما . امشب من و تو باید یه کاری کنیم کارستون تا دیگه این زنای ما غرو غرو نباشن و ما بتونیم مشکلات زندگیمونو حل کنیم . هم من راحت می شم و هم تو . اصلا هر چهار تا مون به فیض می رسیم .
من اسمم حمیدو 25 سالمه و وزنم پنجاه کیلو به تازگی با یه دختری ازدواج کردم که دو سال ازم کوچیکتره و بیست کیلو چاقتر . به اسم میترا . میترا کون بر جسته ای داشته و خیلی هم حشریه . منم خب هوسم زیادبود و دوست داشتم تا اونجایی که می تونم به زنم حال بدم . سینه هاش درشت و هیکلش توپ توپ بود . یه علتی که خیلی تپل تر نشون می داد این بود که قدش کوتاه یا کوتاه تر از من بود . دوست داشت سکس ما بیشتر طول بکشه زود انزالی من و این که کیرم پس از یه بار خالی کردن تو کوسش شل می شد سبب می شد که باید مدتی رو صبر می کردم تا کیرم دوباره شق شه . بیشتر وقتا که آبمو خالی می کردم اون هنوز ارگاسم نشده بود . حتی کیر فرو رفته تو کوسشو میذاشت تو دهنش تا دوباره اونو شق کنه .. بعضی وقتا هم خودم کیرمو می شستم . با این که ساک می زد و کیرم سفت می شد ولی تا میومدم بکنم تو کوسش دوباره شل می شد و اگرم به زور می کردم داخل کوسش بهش حال نمی داد . یا باید کوسشو میک می زدم تا حال کنه یا خسته و بیخیال می شد . بهش می گفتم رو تخت دراز بکشه و کونشو به طرفم قمبل کنه . اون وقت یه هیجانات قلابی و یه فانتزیهایی واسه خودم درست می کردم که هوسم زیاد شه و موفق بشم کیرمو شق کنم و اکثرا این جوری موفق هم می شدم . تو تصورات خودم فکر می کردم که الان یه کیر غریبه رفته تو کوس زنم و داره اونو میگاد و بهش حال میده . میترا میگه جووووون کیر کلفت همونی که من آرزو شو داشتم . همونی که من می خواستم و تشنه اش بودم .. زودباش . محکم تر فرو کن تو کوسم . بکن . کوسمو بکن تا ته کیرتو بفرست . به کونم بچسبون . تا حمید شوهرم نیومده سر حالم کن .. با این فکرا خودمو به هیجان می آوردم و یه جورایی هوسمو با نوعی خود آزاری لذت بخش زیاد می کردم . ولی همه اینا الکی خوش بود و تاثیر زیادی نداشت . تا این که مینا خواهر زنم که هم وزن من و دوسال کوچیکتر از میترا بود با یه مرد همسن من به نام سعید که 40 کیلو از خودش چاق تر بود از دواج می کنه . یه بنده خدایی می گفت که که آدمای چاق اکثرا کیرشون کوچیکتره . ولی هر چه بود کیر این با جناق ما خیلی کلفت بود چون مینا تا می تونست پیش خواهرش میترا درددل می کرد . یه شب که خونه بودیم تلفن زنگ خورد . مینا بود . دوتا خواهر که به هم می رسیدند پر چونگیشون گل می کرد . سیم تلفن داغ می کرد . اهمیتی نمی دادم . ولی بی آن که بخوام فضولی کنم به گوشم خورد که دارن در مورد مسائل سکسی صحبت می کنن . متوجه حرفای زنم بودم . ولی نمی دونستم خواهر زنم دقیقا چی داره میگه . رفتم از یه اتاق دیگه گوشی تلفنو بر داشته تا صداشونو بشنوم . البته یا متوجه می شدند یا نه تا موقعی که صداشون در نمیومد می خواستم به حرفاشون گوش بدم . مینا از این شکایت داشت که از دست کیر کلفت شوهرش امون نداره و خسته شده تا میاد سکس بهش مزه بده درد امونش نمیده و شوهرحشریش هم امونش نمیده و سیر مونی نداره . میترا هم بهش می گفت خواهر ناشکری نکن . خوش به حالت خواهر . کاش من جای تو بودم . آرزو داشتم که شوهرم مثل شوهر تو بود . جون می داشت و تا دلم می خواست منو می گایید . -عجب حرفی می زنی میترا . اگه دوست داری جامونو عوض کنیم -دیوونه تو هم شوخیت گرفته ها -شوخی کجا بود خواهری که این حرفا رو نداره . تازه سعید هم فکر کنم ازت خیلی خوشش بیاد . همش میگه خوش به حال حمید که یه زن آبدار و خوش گوشت نصیبش شده . کاش تو هیکل خواهرتو داشتی . .تا آخر عمرمون که نمی تونیم این جوری عذاب بکشیم و هیچکدوم از زندگی لذت نبریم .. -مینا دیوونه بهت گفتم این قدر داستانهای سکسی نخون آخرش رو مخت اثر میذاره .. یه مشت از این حرفا زدند و منو هم تو فکر فرو بردند . اعصاب منم داشت خط خطی می شد . وای شوخی شوخی و این تصورات الکی من یه روزی باید جدی بشه ؟/؟ نه .. ولی در عوض مینا هم خیلی خوشگل و نازه . یه اندام دخترونه و ترکه ای خیلی با حالی داره . چه با حال می تونیم با هم حال کنیم . یه شب که خونه مینا اینا دعوت بودیم میترا در لباس پوشیدن سنگ تموم گذاشته بود . یه دامن کیپ سکسی که تا روی زانوش هم نمی رسید پاش کرده بود با یه بلوزی که داشت تو تنش می ترکید . بازوهای تپلش که لخت بود . صورت درشت و خوشگلش هم حسابی میکاپ شده بود . در عوض مینا خیلی معمولی تر خودشو آراسته بود . سعید چشم از خواهر زنش بر نمی داشت . اون دو تا برش کون زنمو که خیلی واضح از روی دامن مشخص بود با نگاهش خورده بود . وقتی میترا رو با اون وضعیت دیدم و این تصور در من ایجاد شد که باجناقم سعید داره اونو میگاد کیرم شق شد . نگاه مینا به داخل شلوارم بود . اون تلفنی تمایل خودشو به نوعی به من اعلام کرده بود از طرفی می گفت که سعید هم به میترا تمایل داره .. منم که یه جورایی داشتم هیجان زده می شدم . خیره تو چشای خواهر زنم نگاه کرده و به شکاف بین دو سینه اش که از بلوز ش مشخص بود خیره شدم . یه لبخندی بهم زد و رفت طرف اتاق خواب . منم دنبالش به راه افتادم . -ببخشید آقا حمید کاری داشتید .-شنیدم این باجناق ما خیلی شما رو اذیت می کنه . -شما هم خواهرمو خیلی اذیتش می کنین -باجناقم سخت آزار میده -خواهرمنم سخت دوست داره . ولی نرم آزاری شما حالشو می گیره .. با توجه به این که می دونستم از نظر فکری اون آمادگی رو داره و اینو از صحبتهاش با میترا فهمیده بودم رفتم طرفش و بغلش کردم .. -چیکار می کنی زشته آقا حمید -آقاشو بنداز بگو حمید ! مینا خوشگله !.. اونومحکم به بغلم فشردم . دامنش یه خورده بلند تر از دامن میترا بود . از این که زورم بهش می رسه حال می کردم . یه خورده ناز کرد و دست و پایی زد نمی دونم واسه کی بود که تماس گرفت فقط همینو شنیدم که می گفت شماره 4 و گوشی رو قطع کرد .. اونو بغلش کردم و ازش لب گرفتم . می خواستم بر گردم برم که گفت کجا ؟/؟ حمید جون اصلا از کارای نیمه کاره خوشم نمیاد --الان سعید میاد -ببینم تو که زنشو میخوای اون زنتو نخواد ؟/؟ اون از من و تو بیشتر دنباله اینه که با یه همردیفش حال کنه . بیا نترس . نترس عزیزم .. -مینا ! میترا رو چیکار کنم . اون شاید راضی نباشه -بازم نترس تا مینا رو داری غم نخور . مینا هیکل نداره ولی دنیایی از شیطنت تو وجودش نهفته -اصلا بهت نمیاد خیلی مظلوم نشون میدی . -بیا حمید بریم رو تخت . از همون روزی که با خواهرم ازدواج کردی دوست داشتم خودمو در اختیارت بذارم . تو مثل خواجه ها با هام رفتار می کردی . نمی فهمم چه طور شد که یهو تغییر کردی -شاید نمی دونستم که تو یه جورایی ازمن خوشت میاد -حالا واسه خودت کلاس نذار . بیفت روم منو ببوس هر کاری دوست داری انجام بده -شاید اونا سر برسن .-اتفاقا منم میخوام که سر برسن . مشکل باید حل شه . دو تا خواهر و دو باجناق . چهار تا مشکل دارن و نشه مشکلشونو حل کنن ؟/؟ آخه واسه چی . همه مون درد های مشترک داریم . از قدیم گفتن گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز ....البته این هم جنسی که در این تمثیل اومده به معنای هم طرازه .. -میگی من و تو همجنسیم -خب به نوعی آره -چطوره من و باجناق زنامونو عوض کنیم . طلاق بگیریم . -طلاق لازم نیست . یه جابه جایی موقت یا چند وقت در میونی و یا سکس ضربدری مثل حالا لازمه .. بیفت روم بیفت روم دارن میان . دارن میان . افتادم رو مینای شیطونی که رو تخت ولو شده بود . هنوز من به اون صورت حرکتی نکرده سرشو به این طرف و اون طرف حرکت میداد . زیر چشمی یه نگاهی هم به در ورودی اتاق خواب داشتم و در همین لحظه دست سعید و دیدم که دور کمر میترا حلقه شده و اون هنوز یه خورده دو دله که چیکار کنه -بیا ببین اینم شوهرت که بهش می نازیدی و یه خورده دلت رضا نمی داد که باهام راه بیای . حالا راضی شدی ؟/؟ -حمید ! باورم نمیشه .. سرمو اصلا طرفش نگرفتم . هم خجالت می کشیدم و هم یه خورده هنوز اون حالت غیرتی بودن در من وجود داشت ولی به طرف صداتکون نمی خوردم فقط زیر چشمی یه نگاهی به زنم داشتم که ببینم عکس العملش چیه . دست سعید از زیر دامن میترا رفت داخل و چنگ زد کون زنمو تو دستاش گرفت -آخخخخخ سعید .. -میترا حرف نباشه . شوهرتو ببین چه طور داره با زنم حال می کنه . زنمو ببین که خواهرته . میگی من چیکار کنم . ببینم تو با اون کیر می تونی حال کنی ؟/؟ شلوارشو کشید پایین و وقتی کیرکلفتشو روبروی صورت میترا گرفت چشم میترا داشت می زد بیرون . کلفتی اون و درازیش خیلی مشتی تر از کیر من بود . -خیلی نامردی بی غیرت . حمید خودت خواستی که من خودمو بندازم تو بغل یکی دیگه . مینا : حالا این قدر ناز نکن خواهر . این کیر مخصوص هیکل توست میترا . وقتی که بخوری دیگه از این ناز و اداها در نمیاری . سعید میترا رو بغل کرد و با این که فقط بیست کیلو ازش سنگین تر بود ولی اونو رو سرش بلند کرد مینا : برو کنار, حمید . زلزله داره میاد . زودباش .. من و مینا رفتیم اون گوشه تخت و میترا و سعید این طرف . زنامونو با هم عوض کرده بودیم . مات شده بودیم . من و مینا فقط داشتیم اونا رو تماشا می کردیم . سعید با عجله یکی یکی لباساشودر آورد و خودشو لخت کرد و با یه حرص وولع خاصی افتاد به جون زنم . لباسای میترا رو به خشونت از تنش در می آورد . من بیشتر از صحنه زیر کیر بودن زنم داشتم حشری می شدم تا از این خواهر زنی که کنار من بود . اون که دید اوضاع این جوریه شروع کرد به لخت کردن من و منم دستمو بردم طرف لباساش ولی حواسم به اون طرف بود . سعید رونای پای گوشتی زنمو به دو طرف باز کرد دست پت و پهنشو گذاشت رو چاک کوسش و یه فشاری بهش آورد و بهم نشون داد و گفت ببین ببین این کوس زنته . هوسشو ببین از عشق این کیر کلفته . تو حالا برو سر وقت زن ناز نازوی ما . امشب من و تو باید یه کاری کنیم کارستون تا دیگه این زنای ما غرو غرو نباشن و ما بتونیم مشکلات زندگیمونو حل کنیم . هم من راحت می شم و هم تو . اصلا هر چهار تا مون به فیض می رسیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر