این داستان مربوط به زمانی است که من حدود 6-7 سالم بود زیر سایه درخت یک نیمکت بزرگ بود جای خلوتی بود ما همیشه انجا بازی می کردیم یکروز من ویکی از بچه های سیاه چهره که 3 سال ازمن بزرگتر بود باهم مشغول بازی بودیم اون روی نیمکت نشسته بود وبا کیرش ور میرفت من به نزدیکش رفتم وگفتم مال تو چقدر بزرگه اون همین طوری باهاش ور میرفت تاکیرش سیغ شد من ازسکس واین چیز ها هیچی حالیم نبود بهم گفت بیا بشین سرش من هم باشورتی که پام بود میخواستم بشینم روی کیرش که به من گفت شورتت را پایین کن من هم شورتم را پایین کشیدم ونشستم سر کیرش کیرش تا آخر رفت داخل کیر من هم سیخ شده بود خیلی خوشم امده بود حدود 3 الی 4 دقیقه نشستم روش یکم خودش راهم تکان داد بعد بهم گفت بسه بلند شو من از روش بلند شدم خواستم شور تم را بالا بکشم که گفت صبر کن تا تف بزنم بعد سر انگشتش را تفی کرد ومالید به کونم بعد نوبت من شد اون دو دستاش به دیوار کرد من هم شورتش راپایین اوردم کیرم دیگه سیخ سیخ شده بود با دودستم لای کونش راباز کردو وکیرم را گذاشتم دم کونش یکم فشار دادم سر کیرم رفت داخل بهم گفت آروم آروم جلو وعقب بکن من هم جلو وعقب می زدم حس عجیبی بهم دست داده بود بعد از چند دقیقه بهم گفت بسه من هم کیرم را بیرون کشیدم بعد گفت تو هم تف بزن من هم سر انگشتم راتفی کردم ومالیدم به کونش انگشتم راهم یه زره داخلش کردم وچر خاندم بعد بهم گفت به کسی نگی بعداز این ماجرا من دیگه کون ندادم چندین بار بهم پیشنهادکردو گفت تو اول بکن ولی قبول نکردم خودم فقط میخواستم بکنم عاشق کون کردن بودم بعد یک پسر ودو دوختر را ازکون کردم چه حالی موقع کردن بهم دست می داد ازاینکه کیرم داخل کون دختر ها میرفت کیف میکردمهركار كردم نتوانستم در این سایت عضو بشم نام كاربری از بچه ها گرفتم تا این خاطره را برایتان بنویسم
خاطره من مربوط میشه به زمانی كه 9-10 ساله بودم ودوستم 2سال از من بزرگتر زمین های كشاورزی با محله حدود 3-4 كیلومتر فاصله داشت كشاورزان فقط گندم وجو میكارند ودر تابستان دراین زمین ها كسی نیست من ودوستم اغلب روزها انجا می رفتیم وپرندگان رادر انجا شكار می كردیم یكروز دوستم بهم گفت بیاییم كیر هایمان در بیاریم من هم گفتم باشه شورتامون پایین كردیموبا كیر هامون بازی میردیم مال دوستم ازمن بزگتر بود دوستم گفت بیایم همدیگر رابكنیم من قبول نكردم بهش گفتم مال توبزرگه گفت اشكال نداره من اول میشینم روی كیر تو بعد توبشین دوباره من دیگه میشنم روی كیر تو بعد بهم گفت تو دوبار می كنی من یك بار من وتو كه باهم دوستیم این حرف ها نداریم در ضمن خیلی طولش نمی دیم من قبول كردم وشورت هامون در اوردیم اول اون باه ارامی نشست روی كیرم سرش كهرفت داخل كونش بهم گفت (تو هم باید كم كم بشینی رو كیرم) بعد نصف كیرم رفت داخل اون یواش یواش امد پایین حالا كیرو تا اخر داخل كونش بود كمتر یكدقیقه نشست وبلند شد بعد نوبت من شد كه بشینم من كم میترسیدم چون كیرش ازمن بزر گتر بود بعد دوستم دو دستش را زیر باسن هایم قرار داد وگفت تا كیرم یكباره نره داخل كونت حا لا اروم اروم بشین روی كیرم من هم همین كار را كردم ابتدا سر كیرش رفت داخل كونم درد نداشت بد دستاشو پایین میكشید من هم به اروم مینشتم تا نصفش رفت داخل یكم دردم گرفت ولی چیز نگفتم باخودم گفتم بزار بكنه اون دوستم مه بعد دوباره میكنم
كم كم كیرش داخل شد اخر هم دستاشو كشید وكیرش تا اخر رفت داخل كونم من هم خوشم امداز اینكه كیر داخل كونم بود حدود یك دقیقه نشستم روش بعد بلند شدم بهش گفتم دیگه نوبت توست دوستم مه بلند شد وخد را اماده كرد كه بشیند روی كیرم كه از دور صدای دونفر امد ماهم یك نگاهی دوزدكی كردیم دیدیم كه بله دو نفر از كشاورزان هستند با ما هم فاصله دارند من گفتم بیا بكنم دوستم گفت نه اگه بیایند ومارا ببینند ابرومون می ره یك وقت دیگه مرویم لای ان جنگل بزرگ (یك جنگل انجا بود كه كشاورزان وسایل را انجا وی گذاشتند)من هم گفتم باشه این را هم بگم ما باهم خیلی دوست بودیم وبه یك دیگر اعتماد داشتیم ادامه این خاطره را بعدا در قسمت بعد می نویسم
خب الان میخواهم قسمت دوم را براتون بنویسم این را هم اضافه كنم كه باا جازه دوستم این خاطره را می نویسم بعد از ان روز چندروز گذشت من هم دلم می خواست یك بار دیگه كون بكنم ولی روم نمی شد هردو مون چیزی در باره انروز نمی گفتم كه چند تا پرنده همان نزدیكی ها جا نشستند مارفتیم كه انها با سنگ بزنیم انه پرواز كردن هردو رفتیم همان جا كه یكدیگر را كرده بودیم بعد دوستم گفت اینجا كونت را كردم من هم بهش گفتم م ن همین جا تورا كردم اما طبق قولی كه دادی باید یكبار به من بدهكاری گفت باشه ولی اینجا نه می رویم لای جنگل كه گفتم. رفتیم نزدیك جنگل دوستم گفت این اخرین بار است دیگر این كار را باهم نمیكنیم من هم گفتم باشه و لی این دفعه همدیگر را خیلی بكنیم تا لذت بیشتری ببریم دوستم گفت باشه چون اخرین دفعه است بذار لذت بیشتری ببریم ولی صبر میكنیم تا ساعت 11 كه مطمن بشیم هرچند كسی نمی امد نیم ساعت پرسه زدیم كسی نبو د داخل جنگل شدیم جنگل پوشش خوبی داشت به بیرون مشخص نبود یك حصیر قدیمی كشاورزان انجابود انر انداختیم دوستم گفت این بار طوری دیگه میكنیم به سینه وشكم رو زمین می خوابیم واز پشت همدیگر را میكنیم ولی بگذار این دفعه من اول بكنم توبعدا بیشتر بكن من قبول كردم شورتم را دراوردم رروی زمین دراز كشیدم كونم رو به بلند بود دوستم گفت باید همدیگر مثل قبل یواش و ده دقیقه میكنیم تا لذت بیشتری ببریم بعدشورتش را در اورد وروی من پرید لای كونم را باز كرد وكیرش را گذاشت دم كونم یك زره فشار داد سر كیرش رفت داخل كونم وارروم اروم شروع كرد به كردن كیرش راعقب مبرد بطوری كه سر كیرش داخل بود بعد یواش یواش داخل می كرد م هم خوشم می امد طوری میكرد كه اسیب نبینم فقط من ناراحت یك چیز بودم كه مبدا یكی سر برسه ومن كون نكنم هرچند كه از دوستم مطمعن بودم كه زیر قولش نمی زنه بعد كیزش را تاخر فروكرد ودیگر كردن را متوقف بهم گفت دردت كه نیست گفتم نه بعدگفت یك زره پا هات باز تر كن من هم پا هام رایك كمی باز كردم وا دوباره شروع كرد كیرم در موقع سیخ شده بود وقتی كیرش راتا اخر فرو می كرد به كونم فشار تا كیرش بیشتر داخل بشود تا ده دقیقه اش تمام شد كیرش را بیرون كشید حالا نوبت من شدبه همان شكل دراز كش خوابید وگفت بیابكن من هم رفتم روش لای كونش راباز كردم احساس كردم كیرم دو سه سانت بزر گتر شده اول خواستم دم كونش را تف بزنم بعد گفتم ولش كن شاید خوشش نیاید بعد كیرم را گذاشتم دم كونش خودش را یكم بالاتر كرد بطوری كه كونش باز شد یه زره فشار دادم سر كیرم رفت داخل بعد اروم اروم شروع كردم به كردنش بهم گت همین طور بكن بعد خودش را یك زره بالا برده بود خواباند روی زمین من هم یواش یواش میكردم احساس خوبی داشتم دو سه بار كیرم راكشیدم بیرون ودوباره داخل كردم تا ده دقیقه من هم تمام شد خخودم هم خسته شده بودم خواستم كیرم رابیرون بكشم كه نگذاشت گفت یك كم دیگه بكن كه خوشم می اد من هم دراین موقع میلم دو بابر شد كیرم را عقب مبردم طورس كه سرش داخل بود بعدفشار میداد تااخر می رفت داخل كونش بعد فشار میدادم به باسن هایش كیرم تا خایه می رفت داخل چندین بار تكرار كردم حدود دو سه دقیقه گفتم بسه از روش بلند شدم رفتیم سراغ شورتها كه بپوشم ن جلوتر بودم كه دستش را كشید روی كونم وانگشتش رادم كونم چرخاند من هم برگشتم وانگشتش كردم بد شورت ها راپوشیدم یك نگاهی دور وبر انداختیم كسی نبود ازداخل جنگل بیرون شدیم ودیگر گفتیم كه دیگه همدیگر را اصلا نكنیم وتا الا ن كه چندین سال میگذره نه خودمان نه باكس دیگه این كار را نكردیم
خاطره من مربوط میشه به زمانی كه 9-10 ساله بودم ودوستم 2سال از من بزرگتر زمین های كشاورزی با محله حدود 3-4 كیلومتر فاصله داشت كشاورزان فقط گندم وجو میكارند ودر تابستان دراین زمین ها كسی نیست من ودوستم اغلب روزها انجا می رفتیم وپرندگان رادر انجا شكار می كردیم یكروز دوستم بهم گفت بیاییم كیر هایمان در بیاریم من هم گفتم باشه شورتامون پایین كردیموبا كیر هامون بازی میردیم مال دوستم ازمن بزگتر بود دوستم گفت بیایم همدیگر رابكنیم من قبول نكردم بهش گفتم مال توبزرگه گفت اشكال نداره من اول میشینم روی كیر تو بعد توبشین دوباره من دیگه میشنم روی كیر تو بعد بهم گفت تو دوبار می كنی من یك بار من وتو كه باهم دوستیم این حرف ها نداریم در ضمن خیلی طولش نمی دیم من قبول كردم وشورت هامون در اوردیم اول اون باه ارامی نشست روی كیرم سرش كهرفت داخل كونش بهم گفت (تو هم باید كم كم بشینی رو كیرم) بعد نصف كیرم رفت داخل اون یواش یواش امد پایین حالا كیرو تا اخر داخل كونش بود كمتر یكدقیقه نشست وبلند شد بعد نوبت من شد كه بشینم من كم میترسیدم چون كیرش ازمن بزر گتر بود بعد دوستم دو دستش را زیر باسن هایم قرار داد وگفت تا كیرم یكباره نره داخل كونت حا لا اروم اروم بشین روی كیرم من هم همین كار را كردم ابتدا سر كیرش رفت داخل كونم درد نداشت بد دستاشو پایین میكشید من هم به اروم مینشتم تا نصفش رفت داخل یكم دردم گرفت ولی چیز نگفتم باخودم گفتم بزار بكنه اون دوستم مه بعد دوباره میكنم
كم كم كیرش داخل شد اخر هم دستاشو كشید وكیرش تا اخر رفت داخل كونم من هم خوشم امداز اینكه كیر داخل كونم بود حدود یك دقیقه نشستم روش بعد بلند شدم بهش گفتم دیگه نوبت توست دوستم مه بلند شد وخد را اماده كرد كه بشیند روی كیرم كه از دور صدای دونفر امد ماهم یك نگاهی دوزدكی كردیم دیدیم كه بله دو نفر از كشاورزان هستند با ما هم فاصله دارند من گفتم بیا بكنم دوستم گفت نه اگه بیایند ومارا ببینند ابرومون می ره یك وقت دیگه مرویم لای ان جنگل بزرگ (یك جنگل انجا بود كه كشاورزان وسایل را انجا وی گذاشتند)من هم گفتم باشه این را هم بگم ما باهم خیلی دوست بودیم وبه یك دیگر اعتماد داشتیم ادامه این خاطره را بعدا در قسمت بعد می نویسم
خب الان میخواهم قسمت دوم را براتون بنویسم این را هم اضافه كنم كه باا جازه دوستم این خاطره را می نویسم بعد از ان روز چندروز گذشت من هم دلم می خواست یك بار دیگه كون بكنم ولی روم نمی شد هردو مون چیزی در باره انروز نمی گفتم كه چند تا پرنده همان نزدیكی ها جا نشستند مارفتیم كه انها با سنگ بزنیم انه پرواز كردن هردو رفتیم همان جا كه یكدیگر را كرده بودیم بعد دوستم گفت اینجا كونت را كردم من هم بهش گفتم م ن همین جا تورا كردم اما طبق قولی كه دادی باید یكبار به من بدهكاری گفت باشه ولی اینجا نه می رویم لای جنگل كه گفتم. رفتیم نزدیك جنگل دوستم گفت این اخرین بار است دیگر این كار را باهم نمیكنیم من هم گفتم باشه و لی این دفعه همدیگر را خیلی بكنیم تا لذت بیشتری ببریم دوستم گفت باشه چون اخرین دفعه است بذار لذت بیشتری ببریم ولی صبر میكنیم تا ساعت 11 كه مطمن بشیم هرچند كسی نمی امد نیم ساعت پرسه زدیم كسی نبو د داخل جنگل شدیم جنگل پوشش خوبی داشت به بیرون مشخص نبود یك حصیر قدیمی كشاورزان انجابود انر انداختیم دوستم گفت این بار طوری دیگه میكنیم به سینه وشكم رو زمین می خوابیم واز پشت همدیگر را میكنیم ولی بگذار این دفعه من اول بكنم توبعدا بیشتر بكن من قبول كردم شورتم را دراوردم رروی زمین دراز كشیدم كونم رو به بلند بود دوستم گفت باید همدیگر مثل قبل یواش و ده دقیقه میكنیم تا لذت بیشتری ببریم بعدشورتش را در اورد وروی من پرید لای كونم را باز كرد وكیرش را گذاشت دم كونم یك زره فشار داد سر كیرش رفت داخل كونم وارروم اروم شروع كرد به كردن كیرش راعقب مبرد بطوری كه سر كیرش داخل بود بعد یواش یواش داخل می كرد م هم خوشم می امد طوری میكرد كه اسیب نبینم فقط من ناراحت یك چیز بودم كه مبدا یكی سر برسه ومن كون نكنم هرچند كه از دوستم مطمعن بودم كه زیر قولش نمی زنه بعد كیزش را تاخر فروكرد ودیگر كردن را متوقف بهم گفت دردت كه نیست گفتم نه بعدگفت یك زره پا هات باز تر كن من هم پا هام رایك كمی باز كردم وا دوباره شروع كرد كیرم در موقع سیخ شده بود وقتی كیرش راتا اخر فرو می كرد به كونم فشار تا كیرش بیشتر داخل بشود تا ده دقیقه اش تمام شد كیرش را بیرون كشید حالا نوبت من شدبه همان شكل دراز كش خوابید وگفت بیابكن من هم رفتم روش لای كونش راباز كردم احساس كردم كیرم دو سه سانت بزر گتر شده اول خواستم دم كونش را تف بزنم بعد گفتم ولش كن شاید خوشش نیاید بعد كیرم را گذاشتم دم كونش خودش را یكم بالاتر كرد بطوری كه كونش باز شد یه زره فشار دادم سر كیرم رفت داخل بعد اروم اروم شروع كردم به كردنش بهم گت همین طور بكن بعد خودش را یك زره بالا برده بود خواباند روی زمین من هم یواش یواش میكردم احساس خوبی داشتم دو سه بار كیرم راكشیدم بیرون ودوباره داخل كردم تا ده دقیقه من هم تمام شد خخودم هم خسته شده بودم خواستم كیرم رابیرون بكشم كه نگذاشت گفت یك كم دیگه بكن كه خوشم می اد من هم دراین موقع میلم دو بابر شد كیرم را عقب مبردم طورس كه سرش داخل بود بعدفشار میداد تااخر می رفت داخل كونش بعد فشار میدادم به باسن هایش كیرم تا خایه می رفت داخل چندین بار تكرار كردم حدود دو سه دقیقه گفتم بسه از روش بلند شدم رفتیم سراغ شورتها كه بپوشم ن جلوتر بودم كه دستش را كشید روی كونم وانگشتش رادم كونم چرخاند من هم برگشتم وانگشتش كردم بد شورت ها راپوشیدم یك نگاهی دور وبر انداختیم كسی نبود ازداخل جنگل بیرون شدیم ودیگر گفتیم كه دیگه همدیگر را اصلا نكنیم وتا الا ن كه چندین سال میگذره نه خودمان نه باكس دیگه این كار را نكردیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر