۱۳۹۵ تیر ۲۴, پنجشنبه

سکس جا به جایی

سکس جا به جایی 

ما ده تا دانشجوی دختروپسربودیم که از همون اول با هم دوست ورفیق بودیم و با هم فارغ التحصیل شدیم . پنج تاپسر و پنج تا دختر خیلی هم شیطون بودیم .هرچند چند نفرمون آروم تر بودیم . یه زوج پنج تایی رو هم تشکیل داده بودیم که با هم دوست پسر و دختر هم شده و بالاخره ما پنج تا زوج دو تایی یه روز با هم ازدواج کرده و هر کدوم رفتیم سر خونه زندگیمون ولی دوستی و رفت و آمد و دور هم بودنو از یاد نبردیم . همه مون بین 23 و 25 سن داشتیم . من اسمم هرمزه و زنم مرسده . دو تایی مون زیاد خوش قیافه نیستیم ولی هردومون اندام خوبی داریم . مخصوصا مرسده که کوس کوچولوش از پشت باسن بر جسته اش وقتی که لخت میشه خیلی نقلی نشون میده .. گروه شیطون ما واسه تنوع بخشیدن به سکس تصمیم گرفت که یک سکس پارتی راه بندازه که ما ده نفر درش باشیم و هر مردی با هر زنی که خواست طرف شه . راستش اولش سه چهار تایی مون یکه خوردیم واین چیزا رو فقط در داستانهای سکسی خونده بودیم و حتی از این که یک شوخی باشه مو بر تنمون سیخ می شد . ولی وقتی که حس کردیم می تونیم پنج تا همسر داشته باشیم که به ما و زندگی ما جهت و تنوع ببخشه دچار هیجان شده بودیم . سختمون بود از این که خودمونو در اختیار یکی دیگه بذاریم . من و مرسده و کاوه و رکسانا سرمونو از خجالت پایین انداخته بودیم . ما چهار تا با هم رفت و آمد خصوصی یا همون خانوادگی هم داشتیم و نمی دونستیم چه جوری این مسئله رو هضمش کنیم . کاوه و رکسانا به هم میومدن . چون در میان زنا رکسانا و در میون مردا کاوه از همه شون جذاب تر و خوشگل تر بودند . این سکس پارتی رو قرار شد برای اولین بار در خونه یکی از دوستان بر گزار کنیم و جالب اینجا بود که اول کار می خواستند قرعه کشی کنند و در صورتی که زن و مرد به هم می خوردند دوباره قرعه می کشیدند .. یه ماه مونده بود به اولین برنامه از این دست . اون شب کاوه و رکسانا خونه مون شام دعوت بودند . ما هنوز در گیجی این موافقت به سر می بردیم . باورمون نمی شد . بعد از ظهر روزی بود که شبش قرار بود کاوه و رکسانا بیان خونه مون .. من و مرسده تو رختخواب همدیگه رو بغل زده بودیم . شاید از این که تنمون مال یکی دیگه باشه و یا این که هیجان هماغوشی با یکی دیگه رو داشتیم نمی تونستیم از سکس با هم لذت زیادی ببریم . -مرسده خیلی سخته نه ؟/؟ -من باورم نمیشه .. با تک تک این پسرا .. حتی زنا هم می تونن با هم لز کنن . -آره مرسده خیلی خوش می گذره .. فکر می کنی من و تو بتونیم بازم از هم لذت ببریم ؟/؟ -چرا که نه عزیزم خوبم می تونیم لذت ببریم .. بااین حال با یه شرم و حیای خاصی از بچه ها حرف می زدیم -ببینم هرمز تو دلت می خواد با کدوم یک از این زنا باشی . بیشتر با کدومشون راحت تری و کدومشونو تر جیح میدی .. -عزیزم هیشکی که مثل تو نمیشه ولی من از رکسانا خیلی خوشم میاد . چون بیشتر از بقیه باهاش رفت و آمد داریم -و خوشگل تر و ناز تر از بقیه هم هست . -ببینم تو چی ؟/؟ مرسده سرشو انداخت پایین و صورتش سرخ شد . می دونستم جوابش چیه .. شاید اونم در فانتزی های خودش تصور می کرد که زیر کیر کاوه قرار داره و داره بهش کوس میده . اگه می تونست رکسانا رو واسم جور می کرد و اونو قانعش می کرد که با من باشه .. چی می شد ؟/؟ تا اونجایی که می دونستم کاوه که اون موقع هم دوست دختر داشت عاشق سکس با زنای خیلی خوشگل بود و خیلی هم شیطون . من چطور می تونستم زنمو که شاید از نظر زیبایی در حد بالایی نبود واسش جور کنم تا اون زنشو در اختیار من بذاره .. دستمو از لای شورت مرسده به کوسش رسونده و گفتم ببینم خیلی دلت می خواد که کیر کاوه کوستو آتیش کنه ؟/؟ سرشو بالا نمی گرفت ولی وقتی که از شوهر رکسانا واسش صحبت می کردم دم به دم کوسش خیس تر می شد . لبامو گذاشتم رو لبای مرسده و در حالی که فکر می کردم رکسانا زن کاوه رو در آغوشم دارم آروم همراه با بوسه های گرم خودم بهش گفتم عزیزم تو رکسانا رو واسم جور کن منم یه کاری می کنم که کاوه هم بیاد سراغ تو .. -ولی هرمز قرعه کشی رو چیکارش کنیم . -من به قرعه کاری ندارم من و تو باید یه کاری کنیم که همین امشب و اینجا با اونا باشیم . حالا که قراره یه ماه دیگه با هم باشیم چه اشکالی داره که امشبو هم با هم سکس کرده و این طلسم و تابورو بشکنیم . ولی مرسده تو هم باید رکسانا رو واسم جورش کنی . کاری کنی که اون خودشو خیلی راحت در اختیار من بذاره . -می دونم چیکارش کنم . اومد یه چیزی در گوشم گفت و دوتایی مون خندیدیم و گفتم باشه .. ای کلک واقعا که زنا شیطونن . اون می گفت رکسانا عاشق اینه که کوسش قبل از سکس خیلی میک زده بشه ولی کاوه به این مسئله زیاد توجهی نداره -خب مرسده اگه کاوه بخواد مستقیما کوستو بکنه چی ؟/؟ تو حال می کنی ؟/؟ - حرفی نیست . راستش همینشم واسم خیلی مهمه . نمی دونی .... -ادامه بده نمی دونی چی ؟/؟ من که راستش از این که رکسانا رو در اختیار داشته باشم خیلی لذت می برم و یه تنوعی هم در سکس من و تو ایجاد میشه . -راستش منم همین طور . می تونم بهتر به زندگیم برسم . با یه شور و اشتیاق بیشتری همدیگه رو در آغوش کشیدیم . خوب زبون همو می فهمیدیم . اون شب کاوه و رکسانا اومدن . اونا هم هیجانی مثل هیجان ما روداشتند . زنا سکسی ترین لباسای خودشونو به تن کرده بودند . از این که اونا هم به سکس با ما تمایل داشته باشند هیجان زده بودیم . باید مزه دهنشونو می فهمیدیم . با این که یه لحظه چشم از رکسانا بر نمی گرفتم ولی مصلحت این بود که مردا با هم و زنا با هم باشند تا یه جوری ذهن همو آماده کنیم . درسته که قبول کرده بودیم این سنتها رو بشکنیم ولی همین جوری اونم یک ماه زود تر از گروه که نمی تونستیم قانونو زیر پا بذاریم باید یه مقدمه ای رو ردیف می کردیم . دو تا زنا هر دوشون یه بلوزی تنشون کرده بودند که از سینه چاک داشت و از کمر لخت بود . دامنشون هم که بالای زانو و خیلی تنگ و چسبون . کاوه با نگاه هیز و تیزش داشت زنم مرسده رو ور انداز می کرد . از اون نگاههایی که انگاری با چشاش داشت کیرشو می کرد تو کوس مرسده .. خیلی خوشحالم کرده بود چون می دونستم که کارم برای نرم کردن اون خیلی راحت شده . چون امشب مرسده هم سنگ تموم گذاشته بود و خیلی خوشگل تر از اونی نشون می داد که بود . -خب کاوه جان این جریان یه ماه دیگه رو واسه خودت حلش کردی ؟/؟ -من که واسم مسئله ای نبود . تو که خودت می دونی من عاشق تنوع هستم . زنم مال بقیه .. زن بقیه مال من -یعنی سختت نیست ؟/؟ -ببین عزیز! من که نباید خود خواه باشم . حالا من با ده تا زن دیگه اگه رابطه داشته باشم این حقو باید برای زن خودمم قائل شم که حداقل نصف اون اندازه ای که واسه خودم دوست زن می گیرم دوست مرد داشته باشه ولی دروغ چرا واسه اولین باری که اونو زیر کیر مرد دیگه ای ببینم سختمه ولی تحمل هر دردی شیرینی هایی رو به دنبال داره . توچی هرمز -چی بگم ؟/؟ زنم کوسش خیلی خیلی تنگه با این که کیر من قابل قبوله ولی همش میگه که نمی تونی خوب ارضام کنی من کیر کلفت تر می خوام . آخه مرسده کوسش خیلی تنگه و قشنگه .. کاوه کیرش شق شده بود .. -هرمز اگه بدونی من چقدر عاشق کوسهای تنگم وقتی کیر کلفت میره اون داخل نمی دونی چقدر به آدم می چسبه .. یه لحظه چش تو چش هم دوختیم -کاوه تو به همون چیزی که من فکر می کنم فکر می کنی ؟/؟ -تو چطور هرمز .. -آره .. ببین من فعلا حال شام خوردن ندارم تمام هوش و حواسم رفت به این که باید چیکار کنیم -منم که با دیدن مرسده از همون اول اشتهام رفت پی یه چیز دیگه -فکر می کنی رکسانا راضی بشه ؟/؟ -اون که تمام راه از متانت و آقایی تو حرف می زد . از این که در دوران دانشجویی خیلی متین و مودب بوده و به خاطر همین آقایی توست که باهات رفت و آمد داره -فکر می کنی قبول کنه که با من ..؟/؟ -آره هرمز جان بالاخره این متانت و ادب هم باید یه جایی به نتیجه برسه . ادب خشک و خالی چه ارزشی داره . دل تو دلم نبود . مرسده چیکار کرده باشه رو نمی دونستم ولی دلم می خواست هر چه زودتر برم این خبر خوشو بهش بدم .. رفتم اتاق بغلی و صداش زدم .. اومد بیرون . رکسانا ما رو نمی دید .. خیلی خندون بود .. -یه خبر خوش برات دارم مرسده -منم همین طور -نکنه همون چیزی باشه که من میخوام بهت بگم .. -آره رکسانا خیلی زودتر از اونی که انتظارشو داشتم تسلیم شده .. دل تو دل هیشکدوممون نیست هرمز ..-کاوه هم همین طور .. دستمو گذاشتم رو سینه های مرسده و یه دست دیگه مو سریع از زیر دامن و شورت زنم به کوسش رسوندم . -بازم که خیسه . می دونم هوس دوستمو داری -تو هم برو پیش رکسانا . الان ذهنش آماده هست . تا تنور گرمه کیرتو بچسبون . -ای کلک . مرسده شیطون واسه من می کنی یا خودت تا تنور گرمه می خوای بری طرف شوهر این زنه و کونتو بچسبونی ؟/؟ -عزیزم چیزی که عوض داره گله نداره .. خیلی بهمون خوش می گذره . زنم مرسده رفت طرف کاوه و من هم در اتاق خواب خودمون رفتم سراغ رکسانا . باید از یه جایی شروع می کردم . همینجوری که نمی شد برم سر وقتش .. لختش کنم طوری رفتم نزدیکش که انگاری تازه دارم می بینمش چون اولین باری بود که با این نیت می رفتم پیشش . اونم اسیر سکوت خاصی شده بود . معمولا این جور مواقع اگه مرد سکوتو بشکنه بهتره -ببینم رکسانا .. مرسده حتما باهات یه صحبتایی داشته .. سرشو تکون داد . -آره خودشم رفته اون طرف پیش کاوه چقدر از بوی عطر هوس انگیز اون خوشم میومد . اون واسه لخت شدن راه کمتری رو داشت . دلم می خواست همین الان کاملا لخت بودم و می افتادم روش . بااین که می دونستم تا حدودی آمادگی ذهنی داره ولی بازم یه هراس خاصی داشتم از این که دستمو بذارم رو شونه هاش . من پشت به اون قرار داشتم . صورتمو به صورتش چسبوندم . خیلی داغ بود . نفسش در نمیومد . اون عاشق این بود که با بوسه های نرم و بعد با لیسیده شدن کوسش آماده ورود کیر به بدنش شه . کیرم داشت شورتمو می ترکوند ولی به خاطر این که رکسانا راضی باشه تحمل می کردم . اون دونفر که درهال بودند ملاحظه مارو نمی کردند . صداشون تا به حدی بود که بعضی حرفاشونو می شنیدم -جااااااااان کیررررررررررر کاوه بززززززن کیر کلفتتو تا ته کوسسسسسم از دهنم در آد -وااااااااایییییییی عجب کوس تنگی فدا فداش بشم .. منم واسه این که از قافله عقب نمونم به رکسانا گفتم عزیزم فکر نکن مرسده جون ندید بدیده کیر منم کلفته .. ولی من دوست دارم تا می تونم مزه بگیرم . همه جای زنو بخورم و لیس بزنم . مخصوصا کوسشو -اوووووخخخخخ این حرفات منو حشری ترم می کنه هرمز .. بعدا باید خدمت این کاوه برسم .. طوری رفتار می کنه که آبروی آدمو می بره .. هرکی ندونه فکر می کنه تاحالا کوس گشاد تحویلش بود ه . باور کن تنگه .. -می دونم رکسانا جون .. من خودم تا چند دقیقه دیگه متوجه میشم -نه هرمز جون یه چک کن تابهت ثابت نشد من دلم نمیاد ادامه بدیم . -پس بذار یه سره لختت کنم بلوزشو خیلی راحت در آوردم ودلم می خواست کمرشو بغل کنم و بلیسمش . کیرمو در آرم و کمر ناز و خوش دستشو سوراخ سوراخ کنم .. زیپ دامنکشو که پایین می کشیدم قمبل کونشو دیدم که سرخی و سفیدی هوس انگیزی داشت . قبل از این که دامنشودر بیارم با مکافات خودمو تا مرز شورت لخت کردم . . عجب شورتی پاش کرده بود . بینی امو گذاشتم رو شورت رکسانا .. اون طرف صدای کیر کیر و کوس کوس و ضربه های کیر به کوس رو می شنیدیم . این کاوه نامرد زنمو تیکه پاره کرده بود و من این ور هنوز با خانومش داشتم با نرم افزاری جلو می رفتم . در حالی که الان وقت سخت افزاری بود . دستمو گرفت و از طرف شورتش به کوسش رسوند و گفت ببین لمسش کن . کوس من گشاده ؟/؟ چقدر خیس کرده بود . راست می گفت اصلا حفره کوسش معلوم نبود . این دیگه باید از اول چقدر تنگ بوده باشه که کاوه اونو این همه با کیر کلفتش کرده هنوز هم در حد بسیار قابل قبولی تنگه .. خیلی از اون دونفر عقب افتاده بودیم . دلم می خواست زودتر کیرمو بکنم تو کوس تنگش و یه مقایسه ای با کوس زنم که داشت به کاوه می داد داشته باشم . کف دستمو گذاشته بودم روکمر رکسانا و آروم آروم رسیدم به سوتینش . اونو درش آوردم . حالا نوبت سینه های درشت و سرخ و سفید و نوک تیز رکسانا بود که باهاش وربرم -آهههههه هرمز چه با حالی .. این جوری داری کاری می کنی که من حس کنم دوست دارم با تمام وجودم کوسسسس بدم .. دلم می خواد همه جای تنم کوس بشه تو منو بکنی .. -اووووووووخخخخخ من عاشق کوس خوری هستم -نه .. نگو .. نگو ... دلمو بردی .. نمی دونی چقدر بهم کیف می ده .. بکش پایین هرمز شورتمو بکش پایین . . دلم می خواست کونشو گاز بزنم . همین کارو هم انجام دادم .-نههههه ... نهههههه خیلی خوشم میاد . یه خورده همین جا رو بخور .. همین که در حال دید زدن کونش بودم به زور جلو ریزش آبمو می گرفتم . اونو به طرف خودم بر گردوندم -وااااااییییی رکسانا .. من با این کوس چیکار کنم . چقدر دلم می خواد تا ساعتها نگاش کنم . راست می گفتم . خیلی تنگ و کوچولو بود . دورش به رنگ طبیعی پوستش بود . لک نداشت . حاشیه هاش کدر و کبود نبود . وقتی یه خورده به دو طرف بازشون می کردی اون سوراخ و حفره وسطش عین دهن یه ماهی معمولی نه یه بچه ماهی باز می شد . -هرمز چیکارش می کنی .. خوبه حالا با چشات خوردیش با دهنت زبونت دندونات بخورش بلیسش .. افتادم به جون کوسش .. به اندازه چند تا گاییدن کوس و کون از لیسیدن و خوردن کوسش کیف می کردم . -رکسانا رکسانا عزیزم تو اصلا کوس داشتی ؟/؟ من که فکر می کنم وقت ازدواج از رو هم پلمب شده بودی که حالا به اینجا رسیدی ---بخورش .. بخورش .. پاهاشو به دو طرف باز می کردم . با این کوس دلم می خواست همه نوع کاری انجام بدم . با این که عاشق کون و حال کردن با اون بودم ولی کوسش منو گرفته بود . دلم نمی خواست که کسی مزاحممون شه . واسه همین یه لحظه از جام پا شدم و در اتاقو از داخل قفل کردم . قبل از قفل کردن یه دید مختصری به هال انداختم . کاوه زنم مرسده رو انداخته بود رو کاناپه پاهاشو به دو طرف باز کرده بود و کیر کلفتشو چه جور می کردتو کوس مرسده و می کشید بیرون . .. کیر به این درازی کاوه تا ته می رفت .. دلم هری ریخت پایین . نه ..هرمز ناراحت نباش .. اون هنوز کوس زنشو گشاد نکرده .. کوس مرسده به این نون و ماستها گشاد بشو نیست .. در هر حال به کوس لیسی خودم ادامه دادم چوچوله های کوس رکسانا به طرف داخل کوس انحنای خاصی داشت و مخفی شده نشون می داد . همین زیبایی خاصی به شکل کوس رکسانامی داد که منو به یاد لبخند زیبای ژکوند مینداخت . برای خوردن کناره های کوسش مجبور بودم دو تا شستمو یه خورده فرو کنم داخل و لبه ها رو به طرف بیرون بکشم . زبون درازم مثل یک کیر می رفت تو کوسش .. چقدر حال می کردم .. -بخورررر بخورررررر آبمو خیسی کوسسسسمو .. می دونست که من خیلی خوشم میاد و حال می کنم واسم ناز می کرد و هرچی که در این زمینه دوست داشت و می خواست بهم می گفت -جوووووون رکسانا .. آب حیات کوست خوردن داره .. -شیطون .. همون هرمز خجالتی نمی دونستم این قدر بلا باشی .ادامه دارد.....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر